خاطرات سیزده بدر 1392
از یازده فروردین هستی جون با مامان و بابا برگشتن تهران آخه مامان و بابا شیفت اداره بودن اما روز دوازدهم و سیزدهم سعی کردیم هستی جون رو ببریم گردش و پارک تا خیلی دلتنگی مشهد و فامیل رو نکنه ... از یازده فروردین هستی جون با مامان و بابا برگشتن تهران آخه مامان و بابا شیفت اداره بودن اما روز دوازدهم و سیزدهم سعی کردیم هستی جون رو ببریم گردش و پارک تا خیلی دلتنگی مشهد و فامیل رو نکنه . یکی دو روز اول رو بهانه گیری می کرد اما عزیز مامان متوجه شد که باید باز به دوری عادت کنه و فقط با یاد و خاطره و صدای خونواده هامون دلخوش باشه ... ...
نویسنده :
مامان هستی جون
15:17